کاری به کار عشق ندارم !
نه !
کاری به کار عشق ندارم !
من هیچ چیز و هیچ کسی را
دیگر در این زمانه دوست ندارم
انگار این روزگار چشم ندارد من و تو را
یک روز ، خوشحال و بی ملال ببیند
زیرا هر چیز و هر کسی را که دوست تر بداری
حتی اگر که یک نخ سیگار
یا زهر مار باشد
از تو دریغ می کند ...
پس
با همه وجودم ، خود را زدم به مردن
تا روزگار ، دیگر کاری به من نداشته باشد
این شعر تازه را هم ناگفته می گذارم ...
تا روزگار بو نبرد ...
گفتم که
کاری به کار عشق ندارم !
" قیصر امین پور "