من شكايت دارم

از زمونه .

از آدم ها بي بهونه

عاقلي كه شد ديونه

من شكايت دارم

از دورنگي از ريا

از دروغ حرف سيا

من شكايت دارم

از نا مهرباني

از شعار

فصل هايي بي بهار

از گل ها مثل خار

من شكايت دارم

از دل ها پشت حصار

اشك هايي بي قرار

چشم ها به انتظار

من شكايت دارم

از شرارت از غرور

از تبسم هاي اجباري

به زور

از تني كه مرده

نداره يه دونه گور

 

من شكايت دارم ...

 

شعرش از دوست عزیزم نرگس جون