نگــاه آشــنـا وقــتـي نبود
دل راحت و پيِ غصه نبود


صـداي آشــنا وقــتـي اومد
دل لرزيد و شادي سر اومد


دل دل نکن که آتيــش مــي گيــرم
گريه نکن که با هر قطره هزار بار مي ميرم


دوستت دارم عــاشقــتم حـرف و کــلام مــن نبود
قسمت چي بود خدا چه کرد اينا که جواب من نبود


سوز دل و چشماي من به خدا مي گفت که من کيم
نخواستي ببيني گفـتي هــواي تــو پــريده از سرم


نگاه آشنا وقتي نبود
گريه نبود درد نبود قهر و آشتي جز خنده چيزي نبود


حــالا ببين چــه ســاده ميــشکنم
گفتي برو حرفات نمي شه باورم


مشقامو که خط زدي باورم شد که نمره ي آخر عشق تو منم
اما چــه زود ترسيدم آخه من درسـو فقط واسه نمـره از برم


کاشکي دلم آبي نبود
بهار من يه پاييز جنجالي نبود


کاشکي نگاه آشنا نبود