اشک عاشق
تقديم به چشم هايي كه در راه ماندند
و دل هايي كه آنها را راندند،
تقديم به اشك هايي كه غرورشان شكست
و عهدهايي كه كسي آنها را نبست.
زندگي شيبي ست،
عشق سيبي ست
و واي بر حال آن كه در عشق پاي بند نظم و ترتيبي ست؛
و اما تو،
قرار نبود عشق هم مثل گيلاس، بوسه، عيدي و تعطيلات تابستان
اولش قشنگ باشد.
قرار نبود كسي به هواي نشكستن دل ديگري بماند.
قرار بود هر كس به هواي نشكستن دل خودش بماند.
قرار نبود هر چه قرار نيست باشد.
قرار تنها بر بي قراري بود و بس.
اما يقين دارم كه كودك دلت كمتر از پيش
بهانه لالايي هاي شعر گونه ام را مي گيرد،
مهم نيست
فقط يك چيز يادت بماند ،
اگر اتفاقي كه نبايد بيفتد افتاد ،
تنها برايت مي نويسم که هميشه بدانی ،
خودت خواستي ،
زير سايه امن ترين سايه بان هستي دلواپس دلواپسي هاي يكديگر باشيم
+ نوشته شده در دوشنبه سی و یکم فروردین ۱۳۸۸ ساعت 12:45 توسط T@R@NOM
|