افسوس که دست سرنوشت

قصه ی ما رو بد نوشت

هر چی غم دنیا که بود

تو سرنوشت ما سرشت

افسوس که دست روزگار

نذاشت بمونیم بر قرار

منو تو مال هم بودیم

نفرین به کار روزگار

تقصیر من بود یا تو بود؟!

عشقی واست نمونده بود

یا اینکه دیوونه ی تو

شعری برات نخونده بود

نمی دونم یهو چی شد!
 

از منو جادّه ترسیدی

هر چی بهت گفتم بیا

نیومدی ، نفهمیدی!

افسوس از اون روزهای خوب

که بودی عشق و یار من

چشم حسودها کور نشد

نموندی در کنار من

این لحظه های آخره

هرچی دلت میخواد بگو

بگو عزیزم ،باز بگو

امّا خداحافظ نگو!