یادمان باشد به دل کوزه آب، که بدان سنگ شکست
بستی از روی محبّت بزنیم

تا اگر آب در آن سینه پاکش ریزند ، آبرویش نرود

یادمان باشد فردا ، حتما ناز گل را بکشیم
حق به شب بو بدهیم

و نخندیم دیگر به ترکهای دل هر گلدان

وبه انگشت نخی خواهیم بست ، تا فراموش نگردد فردا
زندگی شیرین است  زندگی باید کرد

و بدانم که شبی ، خواهم رفت

و شبی هست که نباشد پس از آن فردایی