تنها دل من . . .
دل من تـنها بـود ،
دل من هرزه نـبـود ... دل من عادت داشـت ، که بمانـد يک جا به کجا ؟! معـلـوم است ، به در خانه تو ! دل من عادت داشـت ، که بمانـد آن جا ، پـشـت يک پرده تـوري که تو هر روز آن را به کناري بزني ... دل من ساکن ديوار و دري ، که تو هر روز از آن مي گـذري . دل من ساکن دستان تو بود دل من گوشه يک باغـچه بـود که تو هر روز به آن مي نگري راستي ، دل من را ديـدي ...؟!!
+ نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت 11:26 توسط T@R@NOM
|