دلتنگی . . . رویای دل . . . چشمان منتظر
از پس کوچه های دل ، " نوایی " به گوش میرسد...
نوایی آشنا اما گنگ . . .
نوایی مبهم اما پر رمز و راز . . .
گویا فریاد می زند :
دلم تنگ است برای چشمانت . . .
دلم پر می کشد به سویت . . .

"حقیقت را که حریف نمی شوم
بگذار حداقل در رویاهایم دستانت را بفشارم"
در آغوشت آرام بگیرم !!
و . . .
لبخندت بستایم . . .
دلم تنگ است مثل همیشه . . .
اما گویی هر روز که می گذرد . . .
دلتنگ تر و دلتنگ تر می شوم

می خواهم چشمانت را خیره بمانم . . .
آنقدر به تماشای چشمان زیبایت خواهم نشست
که لحظه ها نیز خسته ام شوند . . .