ای باران . . .

دیریست دلم گرفته باران
اشکم که ز غم سرشته باران
چندیست اسیر دست اویم
بر لوح دلم نوشته باران
باران دل من چو راز دارد
از او طلب نیاز دارد
آن ماه سفر کرده ی دیروز
مرغیست خموش و ناز دارد
باران به دلم غمی نشسته
من بال و پرم ولی شکسته
باران مه من چه حال دارد؟؟؟
این دل ز تو هم سوال دارد
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 17:0 توسط T@R@NOM
|
زندگی یعنی . . .