به دنبال واژه ای میگردم! تا قلمم راسیراب کنم واین آخرین شاید هم آغازی برای فرداییست که هنوز در راه نیست و کاغذهای مچاله شده ی زباله دان گواه به این راز دارند و این آیینه خسته تر از همیشه زیر غباری از دور تنها تصویر مرا بدونه هیچ واژه ای به سکوت فریاد می زند امروز غبارت را به باد می دهند .

هرگز ندیدم بر لبی لبخند زیباى تورا / هرگز نمى گیرد کسى در قلب من جاى تورا.

گل نیست چنین سرکش و رعنا که تویی/ مه نیست بدین گونه فریبا که تویی/ غم برسر غم ریخته آن جا که منم/ دل برسردل ریخته آنجا که تویی.

زندگی دفتری از خاطر هست. یک نفر در شب کم، یک نفر در دل خاک، یک نفر همدم خوشبختی هاست، یک نفر همسفر سختی هاست، چشم تا باز کنیم عمرمان میگزرد ما همه همسفریم.

اونی که یار تو بود، اگه غمخوار تو بود، قلبش رو پس نمی داد دل به هر کس نمی داد، دل می گفت مقدسه عشق اون برام بسه ،از نگاش نفهمیدم که دروغ وهوسه، غصه خوردن نداره ،گریه کردن نداره، به یه قلب بی وفا دل سپردن نداره، آخر قصه چی شد، قلب اون مال کی شد اون که از من پر گرفت چی می خواستیم وچی شد، اونی که مال تو بود اگه لایق تو بود تورو تنها نمی ذاشت، با خودت جا نمی ذاشت... اونی که یار تو بود، اگه غمخوار تو بود، قلبش رو پس نمی داد دل به هر کس نمی داد.

خوشا دردی که درمانش تو باشی خوشا راهی که پایانش تو باشی خوشا چشمی که رخسار تو بیند خوشا ملکی که سلطانش تو باشی خوشا آن دل که دلدارش تو گردی خوشا جانی که جانانش تو باشی مشو پنهان از آن عاشق که پیوست همه پیدا و پنهانش تو باشی برای آن به ترک جان بگوید دل بیچاره تا جانش تو باشی.

اگر سهم من از این همه ستاره فقط سوسوی غریبی است، غمی نیست. همین انتظار رسیدن شب برایم کافیست.

مهربانا ، سایبانی از جنس اشک و نیاز می خواهم تا سجاده ی دلم را در آن بگسترانم و با دستان خسته قنوتم از تو بخواهم که بر وجود سردم نور نگاهت را بتابانی و گل های زیبای عشق و ایمان را بار دگر در من تازه گردانی....

هر که عاشق شد جفا بسیار می باید کشید/ بهر یک گل منت صد خار می باید کشید/ من به مرگم راضیم، اما نمی آید اجل/ بخت بد بین، از اجل هم ناز می باید کشید.

حیف از آن صداقتی که بود و نیست/ آن همه نجابتی که بود و نیست/ ای شکوه سبز تو برای من/ سایه حمایتی که بود و نیست/ یک صدای خسته در گلوی نی/ ناله شکایتی که بود و نیست/ آن همه دو بیتی آن هم غزل/ شرح بی نهایتی که بود و نیست/ عشق اگر چه گاه جلوه می کند/ عاشقی حکایتی که بود و نیست .

دستهایت تکیه گاهم بود و نیست/ عشق تو پشت و پناهم بود و نیست/ حیف! آن وقتی که عاشق شد دلم/ چیز سبزی در نگاهم بود و نیست/ عشق این سرمایه بازار دل/ آب این روی سیاهم بود و نیست/ یاد آن ایام مشتاقی بخیر/ عاشقی تنها گناهم بود و نیست.

شمع می سوزد و پروانه به دورش همه شب/ من که می سوزم و پروانه ندارم چه کنم.

روی هر "ســیــنـــه" سری گریه کند وقت وداع/ سرمن وقت وداع گوشه دیوار گریست.

کنم هر شب دعایی کز دلم بیرون رود مهرت ولی.... آهسته می گویم: الهی! بی اثر باشد ...

تکیه بر دیوار کردم خاک بر پشتم نشست / دوستی با هر که کردم عاقبت قلبم شکست.

۱۰۰ بار قسم خوردم که نامت را به زبان نیارم ولی افسوس که قسم هم نام تو بود .

عاشقي را شرط اول ناله وفرياد نيست / تا کسي از جان شيرين نگذرد فرهاد نيست.

عاشقانه ترین نگاهم را روی قایقی از باد نشاندم و پارو زنان سوی تو فرستادم وقتی به ساحل نگاه تو رسید تو چشمانت را بستی و قایقم غرق شد .

زندگی کوتاه ترازآن است که به خصومت بگذرد وقلبها گرامی ترازآن هستندکه بشکنند فردا طلوع خواهد کرد حتی اگر نباشیم.

کاش کسي تو دلمون پا نميذاشت... کاش اگه پا ميزاشت دلمون رو تنها نميذاشت... کاش اگه تنها ميذاشت رد پاش رو روي دلمون جا نميزاشت.

ميدوني چقدر دوست دارم؟ به تعداد تاراي موي سرت ضرب در تعداد نفسهايي که تااخره عمرت ميکشي به علاوه تعداد هرچي ستاره تو آسمونه .

مي دوني علت كسوف و خسوف چيه ؟ ماه و خورشيد براي ديدنت دعوا مي كنن.

قلبمو هديه می دم بهت . مواظبش باش . نه به خاطر اینکه قلبمه به خاطر اینکه تو توشی.

دل آدمها مثل يك جزيره دور افتادست ،اينكه كي واسه اولين بار پا به جزيره ميزاره مهم نيست مهم اون كسيه كه هيچوقت جزيره را ترك نكند.

اگر باران بودم انقدر مي باريدم تا غبار غم را از دلت پاک کنم اگر اشک بودم مثل باران بهاري به پايت مي گريستم اگر گل بودم شاخه اي از وجودم را تقديم وجود عزيزت ميکردم اگر عشق بودم آهنگ دوست داشتن را برايت مينواختم ولي افسوس که نه بارانم نه اشک نه گل و نه عشق اما هر چه هستم دوستت دارم.

عشق شايد زود تو را عاشق و دلتنگ كند اما هرگز تو را سير نمي كند.