وقتی کسی رو دوست داری....

 

وقتي کسي رو دوس داري حاضري جون فداش کني

حاضري دنيا رو بدي فقط يه بار نيگاش کني

به خاطرش داد بزني به خاطرش دروغ بگي

رو همه چي خط بکشي حتي رو برگ زندگي

وقتي کسي تو قلبته حاضري دنيا بد باشه

فقط اوني که عشقته عاشقي رو بلد باشه . . .

منو ببخش . . .

 اگه شبا ستاره ها رو مي شمرم .....

اگه همش پيش همه بهت مي گم دوست دارم .....

منو ببخش اگه برات سبد سبد گل مي چينم .......

منو ببخش اگه شبا فقط تو رو خواب مي بينم .......

 منو ببخش اگه تو رو مي سپرمت دست خدا .......

 اگه پيش غريبه ها به جاي تو مي گم شما .......

منو ببخش اگه واسه چشماي تو خيلي كمم ......

 تو يه فرشته اي و من خيلي باشم،يه آدمم ......

 منو ببخش اگه فقط مي خام بشي مال خودم ......

. ببخش اگه كمم ولي زيادي عاشقت شدم

 

 

I LOVE YOU . . .

اشک عاشق

 تقديم به چشم هايي كه در راه ماندند

 و دل هايي كه آنها را راندند،

تقديم به اشك هايي كه غرورشان شكست

 و عهدهايي كه كسي آنها را نبست.

زندگي شيبي ست،

عشق سيبي ست

 و واي بر حال آن كه در عشق پاي بند نظم و ترتيبي ست؛

 و اما تو،

 قرار نبود عشق هم مثل گيلاس، بوسه، عيدي و تعطيلات تابستان

 اولش قشنگ باشد.

 

 قرار نبود كسي به هواي نشكستن دل ديگري بماند.

قرار بود هر كس به هواي نشكستن دل خودش بماند.

قرار نبود هر چه قرار نيست باشد.

قرار تنها بر بي قراري بود و بس.

 اما يقين دارم كه كودك دلت كمتر از پيش

 بهانه لالايي هاي شعر گونه ام را مي گيرد،

 

مهم نيست

 

 فقط يك چيز يادت بماند ،

 اگر اتفاقي كه نبايد بيفتد افتاد ،

تنها برايت مي نويسم که هميشه بدانی ،

خودت خواستي ،

زير سايه امن ترين سايه بان هستي دلواپس دلواپسي هاي يكديگر باشيم

 

در سایه انتظار . . .

 

وقت مردن . . .

                    وقتی مردم چشمانم را با آب غسل ،

خیس نمایید تا همه بدانند در داغ فراق یار

گریان بودم ، دهانم را با پنبه ای آغشته به کافور ببندید

تا همه بدانند نتئانستم دردم را به کسی بگویم

چشمانم را باز بگذارید تا همه بدانند چشم انتظار بودم و هستم

دستانم را باز بگذارید تا همه بدانند بی ریا بودم

مرا در پارچه ای سفید بپیچانید تا همه بدانند آرزو به دل ماندم

روی تابوتم پارچه ای سیاه بکشید

تا همه بدانند سیاه بخت بودم و مردم

روی مزارم گلدسته ای از گل سرخ بگذارید تا همه . . .

بدانند که من به یاد تنها عشق خود ،

تنها گل سرخ زندگی ام می زیستم

و دیوانه ی او بودم و هستم و او را می پرستم .

هنوز هم . . . . . . .

قسم خوردم . . .

قسم خوردم كه پا به پاي تو مسير جاده عشق را بپويم

اما جاده عشق همراهي نمي كند

قسم خوردم كه همراه تو آرامش درياي عشق را حس كنم

اما درياي عشق سرابي بيش نبود

قسم خوردم تا لحظه مرگ ، عشقي جز تو در قلبم نباشد

اما حس مي كنم تو عشقم را فراموش كرده اي

قسم خوردم تنها اميد قلب بيقرارم ، نگاه چشمهاي مهربانت باشد

اما تو نگاه زيبايت را از من ديوانه پنهان مي كني

قسم خوردم تا آخرين نفس دوستت بدارم و عاشقت باشم

اما مي دانم كه تو ديگر دوستم نداري

قسم خوردم جز عشق تو ، هيچ عشقي را به سراچه قلبم راه ندهم

اما فهميدم كه تو معناي عشق مرا از ياد برده اي

قسم خوردم از غم عشق تو ديوانه شوم و بميرم

اما فهميدم كه حتي براي مردن هم خيلي دير شده خيلي !

شايد هيچ وقت احساس مرا درك نكني و عشق مرا ناديده بگيري

اما سوگند يك عاشق ، هرگز شكستني نيست

پس باز هم قسم مي خورم كه هرگز و هرگز سوگندهايم را نشكنم

و تا پاي جان عاشق بمانم و عاشق بميرم
 
 
 
می دانم کوله ام سنگین و دلم غمگین است
 
اما تو دلواپس نباش...نیامدم که بمانم  
 

چه قدر سخته ...

 

چه قدر سخته تو چشماي كسي كه تمام عشق تو رو ازت دزد يد

و به جاي اون يه زخم هميشگي روي قلبت گذاشت زول بزني

و به جاي اين كه لبريز كينه و نفرت بشي حس كني كه هنوزم دوستش دا ري

چه قدر سخته دلت بخواد سرت رو باز روي ديواري تكيه بدي كه

يك بار زير اوار غرورش لح شدي

چه قدر سخته كه تو خيالت ساعت ها باهاش حرف بزني ولي وقتي ديد يش

هيچ چيزي جز سلام نتوني بگي

چه قدر سخته كه وقتي پشتت بهش دونه هاي اشكت گونه هات رو خيس كنه

 اما مجبور باشي بخندي كه نفهمه هنوزم دوستش داري

چه قدر سخته كه گل ارزوهات رو توي باغ ديگه اي ببيني و هزار بار توخودت بشكني

اون وقت زير لب اروم بگي گل من باغچه نوع مبارك